دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۸۷)
من مهم بودن را خيلي خوب ديدم، ولی خوب بودن را خیلی مهم تر . . .
من قطاری را ديدم که از ریل خارج شده بود . آن را كاملا آزاد ديدم؛
ولی مطمئنم راه به جايی نخواهد برد . . .
من پگاه روشن را ديدم و خود را در انتخاب آزاد يافتم ، می توانم بگويم : صبح به خیر، خدا جان!
یا بگويم : خدا به خیر کند ، باز هم صبح شده . .
من زندگی را چونان کتابی پر ماجرا با صفحات تلخ و شیرین ديدم و دانستم هیچ گاه آن را به خاطر یک ورق تلخ نبايد دور انداخت . . .
من ساحل دريا را ديدم و فهميدم مي توان چون ساحل آرام بود ، تا مثل دریا بی قرارت باشند ... . .
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسبها: سرب و سرابمهم بودنقطارآزادپگاهزندگيساحل دريا
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.